کد مطلب:7716
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
موضوعات قصص قرآني حول چه محورهائي ميباشد؟
قصص قرآن غالباً بر محور «سرگذشت پيامبران و اقوام معاصر آنها» دور ميزند، بر خلاف وقايعنگاران و داستانسرايان كه محور سخن آنان را پادشاهان و فرمانروايان و كشور گشايي آنان تشكيل ميدهد، محور بحثهاي قرآن در مورد قصص، زندگي پيامبران و كيفيت دعوت و واكنش مثبت و منفي اقوام آنهاست و اگر احياناً به تبيين زندگي جباران، ستمگران و مستكبران اشاره ميكند، به خاطر درگيري پيامبران الهي با اين گروه است.
تاريخ نگاري در مشرقزمين، با تاريخ پادشاهان آغاز ميشود و سلسلههايي كه حلقههاي تاريخ مشرق زمين را تشكيل ميدهد، سلسلة پادشاهان و فرمانروايان است، در حاليكه اگر بخواهيم تاريخ صحيح و سودمندي بنويسيم، بايد تاريخ بشر را، با تاريخ پيامبران آغاز كنيم و حلقههاي پيوستة آن را، انبيا و رسولان بدانيم، ولي متأسفانه اين كار انجام نگرفته و پيوسته محور تاريخ، فرمانروايان مادي بودهاند.
قرآن روي مصالحي، از برخي پيامبران سخن گفته و برخي ديگر را مطرح نكرده است. از اين رو در قرآن نام 25 پيامبر آمده، ولي تعدادشان بيش از اينهاست. چون قرآن درصدد بيان زندگي همة آموزگاران الهي نبوده است، چنانكه ميفرمايد:
«وَلَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ». غافر/78.
]ماپيش از تو پيامبراني فرستاديم، سرگذشت برخي را براي تو بازگو كرديم وبرخي ديگر را بازگو ننموديم.[
قرآن از زندگي ملّتها به «انباء القري» تعبير ميكند كه ترجمة فارسي آن، «سرگذشت آباديها»است و مقصود از آن، امّتهايي است كه در آباديهاي بزرگ و يا كوچك به سر ميبردند. «قريه» برخلاف آنچه كه معروف است، در قرآن به معني آبادي است كه ده، بخش و شهر را دربرميگيرد و مخصوص به قسم سوّم نيست تا آنجا كه قرآن از بزرگترين آباديهاي جهان آن روز مانند «مصر»، به لفظ قريه تعبير كرده و ميفرمايد: «واسْأَلِ الْقَرْيَهالَّتِي كُنّا فيها». يوسف/82.
] پدر از آبادي كه ما در آن بوديم، بپرس[ .
بنابراين آيات، پيامبران همانطوري كه در آباديهاي كوچك به وظيفة تبليغ برميخاستند، در آباديهاي بزرگ نيز انجام وظيفه مينمودند، بلكه از برخي آيات استفاده ميشود كه پيامبران، در مراكز حساس و بزرگ مشغول تبليغ ميشدند و طبعاً شعاع تبليغ آنان به اطراف نيز ميرسيد؛ هرگز خداوند در هر ده و بخشي پيامبراني برنميانگيخت، بلكه با برانگيختن آنان در مركزي، حجت را برتابعان آن مركز تمام ميكرد، چنانكه ميفرمايد: «وَماكانَ رِبُّكَ مُهْلِكَالقُري حَتّي يّبْعَثَ في امها رَسُولاً». القصص/59.
و در آية ديگر ميفرمايد: «ذلك مِنْ أنْباءِ القُري نَقُصُّهُ عَلَيْكَ». هود/100. و باز ميفرمايد: «تِلْكَ القُري نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أنْبائها». اعراف/101.
] اينها سرگذشت آباديهاست كه براي تو بازگو ميكنيم [.
قرآن زندگي گروه كوچكي مانند اصحاب كهف را مطرح ميكند. آنان هر چند پيامبر نبودند، ولي كار آنان رنگ الهي داشت و بسان پيامبران، براي حفظ درخت توحيد در قلوب، دست از زندگي شسته و خانه و كاشانه را ترك گفتند؛ همچنان كه سرگذشت «ذوالقرنين» را، در همين رابطه مطرح مينمايد.
نتيجه اينكه موضوع داستانهاي قرآن، از شرافت و برتري خاصي برخوردار است، و محور كار پيامبران و مبارزات حقطلبانة آنان، در قلمرو هدايت و تبليغ است و اگر از غير آنان سخن ميگويد، به خاطر هدفي است كه آن را تعقيب مينمايد.
منشور جاويد ج 11
آية الله جعفر سبحاني
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.